علیرضا هنرمند خسروشاهی

علیرضا هنرمند خسروشاهی

وبلاگ شخصی آقای عیرضاهنرمند خسروشاهی
علیرضا هنرمند خسروشاهی

علیرضا هنرمند خسروشاهی

وبلاگ شخصی آقای عیرضاهنرمند خسروشاهی

ملاقاتی با سرباز برجک دیده بانی


سرباز از برج دیده بانی نگاه می کرد و عکاس را می دید که بی خیال پیش می آمد. سه پایه اش را به دوش می کشید. هیچ توجهی به تابلوی « منطقه نظامی - عکاسی ممنوع » نکرد.
هوا سرد بود و سرباز حوصله نداشت از دکل پایین بیاید. مگسک تفنگ را تنظیم کرد و لحظه ای نفس در سینه اش حبس شد. در حال کشیدن ماشه، تلفن برجک زنگ زد و تیرش خطا رفت.
 پشت خط یکی گفت:
ـ جک خواهرت از مینه سوتا آمده بود تو را ببیند. همان که می گفتی عکاس روزنامه است. فرستادمش سر پستت تا غافلگیر شوی!

رمزینه ها

1597رمز:ارائه خدمات مشاورهای مناسب توانمند سازی روانی-اجتماعی.ارتقاکیفیت زندگی دانش اموز

خسروشاه

شهری که اکنون خسروشاه نامیده می‌شود در هزاره اول قبل از میلاد، منطقه مسکونی قبیله‌ای بوده و نامش در آن زمان «آنیاشتانیا» بوده‌است. مطابق نوشته دیاکونف، مورخ مشهور روسی، در دوران حکومت ماد، قلاع این منطقه استراتژیکی بوده است. آنیاشتانیا هم مستثنی از این قاعده نبوده‌است. بنابراین آنیاشتانیا در منطقه‌ای که دارای دیوارهای بلند با ارتفاع ۵ الی ۷ ذرع و عرض ۲ الی ۳ ذرع و برج‌هایی به فاصله ۲۰۰ ذرع از همدیگر به‌صورت مضرس و دندانه‌دار بنا شده بود. این قلعه را مانند قلاع دیگر، رئیس ویس (قبیله) اداره می‌کرد و کنترل تمامی آن و همچنین باز و بسته بودن دروازه‌ها با دستور رئیس ویس امکان‌پذیر بوده‌است. روزها صبح زود فقط یک دروازه باز می‌شد و دامداران رمه‌های خود را به چرا می‌بردند، اما شب‌ها دروازه بسته می‌شد. در مراسم و جشن‌های مخصوص کشاورزان و دامداران به‌دستور رئیس قبیله هر دو دروازه باز می‌شد، اما هنگام احساس خطر و حمله قبایل دیگر فوراً دروازه‌ها بسته می‌شد و قلعه حالت جنگی به خود می‌گرفت. در فاصله‌ای نه چندان دور، قلعه دیگری به نام «قلعه دینگو» قرار داشت که در آن قلعه نیز که کوچک‌تر از آنیاشتانیا بوده، قبیله دیگری می‌زیستند که گاهی مورد هجوم قلعه آنیاشتانیا و یا بالعکس قرار می‌گرفتند.

ارائه خدمات مشاورهای مناسب توانمند سازی روانی-اجتماعی.ارتقاکیفیت زندگی دانش اموز

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.